زندگینامه ژول ورن
ژول ورن (۱۹۰۵/ ۱۸۲۸) نویسنده نامی و آینده نگر فرانسوی بود که کتاب های زیادی با تم علمی- تخیلی نوشت. ژول ورن در هشتم فوریه هزار هشتصد و بیست و هشت میلادی در یک خانواده مرفه در جزیره ریدو شهر نانت فرانسه به دنیا آمد.
ژول ورن بنا به خواست پدرش تحصیلاتش را در رشته حقوق به پایان برد اما ذوق نمایشنامهنویسی و رماننویسی او را بر آن داشت که کمکم به سوی ادبیات کشیده شود. در ابتدا هرچند موفق نبود، ولی بعد پیشرفت سریعی کرد. «پنج هفته در بالون» او بسیار موفق بود و هواخواهان بسیاری یافت. ناشر آثار او، ژول هتزل برای او دوست و مشاور و همراه بسیار خوبی بود.
از این گذشته، ژول ورن با دقت و نکته بینی به معرفی کشورها میپرداخت برای نمونه در بخشی از کتاب فاتح آسمانها به شناساندن ایران نیز میپردازد. از کویر لوت و خطه شمال و دریای مازندران سخن به میان میآورد و در توصیف آن مکانها از خود مهارت به سزایی نشان میدهد.
در آغاز آثار ژول ورن تنها در میان کودکان طرفداران و علاقمندانی داشت تا آن که منتقد و نویسندهای به نام مارسل موره (۱۹۶۹-۱۸۸۷) چندین کتاب و رساله درباره ژول ورن نوشت و او را چنان که بود به دنیا معرفی کرد. مارسل موره در دو کتاب: «ژول ورن بسیار شگفت انگیز» (۱۹۶۰) و «اکتشافات ژول ورن» (۱۹۶۳) ژول ورن را به دنیا شناساند و از آن به بعد دوستداران ادب با نظر جدی تری به ژول ورن مینگرند.
ژول ورن در بیست و چهار مارس هزار و نهصد و پنج بر اثر بیماری دیابت، در شهر آمیین درگذشت. آثار او همه جا شهرت دارند و به زبانهای مختلفی نیز ترجمه شدهاند.
ژول ورن خیالات و رویاهایش را به تحریر در آورد کمتر کسی این کار را می کند اما او به رویاهایش باور داشت و این رویا نویسی برایش شهرتی عالم گیر شد به قول ارد بزرگ : رویا پردازی که عملگرا هم باشد می تواند سرچشمه دگرگونی های بسیار گردد .
در نه مارس هزار و هشتصد و هشتاد و شش هنگامی که ژول ورن به خانهاش بر میگشت برادرزاده ۲۵ سالهاش، «گستن» به طرف او شلیک کرد. گلوله اول به او نخورد اما گلوله دوم به پای چپ او اصابت کرد. گستن سالهای باقیمانده از عمر خود را در تیمارستان سپری کرد. این خبر به صورت محرمانه نگه داشته شد و در هیچ کدام از روزنامهها انعکاس پیدا نکرد. جراحت ناشی از گلوله با سرعت کمی التیام یافت و باعث شد که ژول ورن تا آخر عمر خود بلنگد. مشخص نشد که گستن چرا دست به این اقدام زد اما به نظر میرسد که او دچار مشکلات روانی بوده است.
بعد از مرگ هتزل ، ناشر کتابهای ژول ورن و مادرش که ژول ورن او را میپرستید شروع به نوشتن کتابهایی با مضامین سیاهتر و غمانگیزتر کرد. در سال ۱۸۸۸ او وارد سیاست شد و به عنوان عضو شورای شهر آمین انتخاب شد و بمدت پانزده سال در آنجا به انجام وظیفه پرداخت.
بعد از مرگ ژول ورن تنها پسرش میشل مراحل چاپ آخرین داستانهای او را بر عهده گرفت.
در سال ۱۸۶۳ ژول ورن کتابی با عنوان پاریس در قرن بیستم نوشت که درباره مرد جوانی بود که در جهانی پر از آسمانخراشهای شیشهیی، قطارهای پرسرعت، ماشینهایی که با سوخت بنزین حرکت میکنند، ماشین حسابها و شبکههای ارتباطی جهانی زندگی می کرد با این حال احساس خوشبختی نمیکرد. این کتاب پایان غمانگیزی داشت. هتزل بر این عقیده بود که این کتاب با بدبینی و دیدی منفی نگاشته شده و به شهرت در حال شکوفایی ژول ورن آسیب می رساند و محبوبیت او را خدشهدار میکند. پس به او پیشنهاد کرد تا بیست سال برای چاپ این کتاب صبر کند. ورن نصیحت هتزل را پذیرفت و متن دستنویس کتاب را در جای امنی قرار داد. این متن در سال ۱۹۸۹ توسط «نتیجه» ورن پیدا شد و در سال ۱۹۹۴ به چاپ رسید.
● بدشانسیهای سالهای پایانی زندگی ژول ورن
مدت کوتاهی پس از واقعه تیراندازی به ورن او دوست همیشگیاش هتزل را از دست داد. اگرچه چاپ آثار او بعد از مرگ هتزل توسط پسر هتزل، ژول، انجام میگرفت اما ورن یک محرم راز و معتمد خود را از دست داده بود. میشل فرزند ورن در نامهیی به ژول فرزند هتزل نوشت هیچ وقت پدرم را به اندازه زمانی که خبر مرگ هتزل را به او دادند غمگین ندیده بودم.
شاید تنها اتفاق مثبت در این دوره سخت برای ژول ورن نزدیک شدن او با پسرش از نظر عاطفی بود. میشل تا آن زمان فردی سرکش بود و حتی در سن شانزده سالگیاش توسط پدرش به سفر دریایی هیجده ماههیی به دور دنیا فرستاده شد. پدرش گمان میکرد که زندگی سخت روی دریا مسئولیتپذیری را به او خواهد آموخت اما اینگونه نشد. ولی بیماری پدرش و نزدیک شدن ورن به سالهای پایانی زندگیاش باعث شد تا میشل بطور جدیتری با زندگی روبرو شود. در سالهای بعدی ژول ورن کتابهایی در مورد استفاده غلط از تکنولوژی و تاثیر آن بر زندگی انسانها نوشت. در کتاب جزیره پراپلر او به اظهار تاسف درباره نابودی فرهنگ محلی ساکنان جزایر پلیتری پرداخته است. در کتاب ابوالهول یخی او خودکشی دسته جمعی نهنگها را پیشبینی میکند، چیزی که تا آن زمان کشف نشده بود. در کتاب «سرنوشت بگام» درباره این موضوع که اگر تکنولوژی و علم به دست افراد شرور بیفتد چقدر میتواند خطر آفرین باشد، هشدار میدهد. برخی از کتابهای او که در زمان مرگش هنوز به چاپ نرسیده بود یا ناتمام بود بعد از آن به چاپ رسید و کتابهای ناتمامش توسط پسرش میشل ویراستاری و تکمیل شد.او بیش از ۸۰ کتاب و صدها شخصیت فراموش نشدنی خلق کرد.
میراث ژول ورن تنها کتابهایش نیست بلکه خوانندگانش نیز هست. یکی از نویسندگان کتابهای علمی تخیلی با نام «ری بردبری» گفته است: همه ما به گونهیی جزو فرزندان ژول ورن هستیم. «ویلیام بیب» یکی از اولین مردانی که به اعماق دریا سفر کرده است با خواندن کتاب «بیست هزار فرسنگ زیر دریا» به اقیانوسشناسی علاقهمند شده است. «رابرت گودارد» پدر موشکشناسی علم ساختن و هدایت موشک در کودکی یکی از پرطرفدارترین خوانندگان آثار ژول ورن بوده است.
قوه تخیل ژول ورن که در کتابهایش جلوهگری میکند و تئاترها و فیلمهایی که از روی آن کتابها نوشته شده امروز که حدود صد سال از مرگش میگذرد همچنان انسان را سرگرم میکند و تحت تاثیر قرار میدهد و به نظر میرسد برای سالهای زیادی در آینده همچنان این امر ادامه یابد.
● پیتر هتزل و ژول ورن
تاثیر پیترهتزل بر روی نوشتهها و کتابهای ژول ورن بسیار قابل توجه بود. ژول که از یافتن شخصی که تمایل به چاپ آثارش را داشته باشد، در پوست خود نمیگنجید، تقریباً تمام تغییراتی که هتزل بر آثارش اعمال کرد را پذیرفت. هتزل نه تنها چاپ حداقل یکی از رمانهای ژول به نام پاریس در قرن بیستم را کاملاً رد کرد، بلکه از ژول خواست تا قسمتهای مهم سایر پیشنویسهایش را هم تغییر دهد.
یکی از مهمترین تغییراتی که هتزل بر آثار ژول ورن تحمیل کرد، تغییر نگاه رمانهای او از بدبینی به خوشبینی بود. برخلاف برداشتهای معمول، ژول ورن چندان به پیشرفتهای تکنولوژیکی و انسانی علاقهیی نداشت همانگونه که در آثارش قبل از ملاقات با هتزل مشهود است. این تصمیم هتزل بود که با تغییر نگاه داستانها، فروش بیشتر آنها را تضمین کنند.
به عنوان مثال قرار بود داستان «جزیره اسرارآمیز» با نگاهی نوستالژیک به پایان برسد، اما بنا به تصمیم هتزل، داستان با سعادت و خوشبختی قهرمانان به انتها رسید. مورد دیگری که هتزل از نسخه پیشنویس ژول ورن حذف کرد، افکار ضد یهودی او بود که تنها در نسخ اولیه «مارتین پاز» و «هکتور سرواداک» به چشم میخورد.
نظرات
ارسال یک نظر